مشاور کسب و کار

آیا قصد دارید در کنار فعالیت های اداری خود، کسب و کار آزادی داشته باشید؟ آیا مایلید شرایط کسب و کار خود را بهبود بخشید؟ آیا قصد دارید در یک فعالیت اقتصادی سودآور سرمایه گذاری کنید؟ این وبلاگ تلاش می کند که مشاور امین شما باشد.

مشاور کسب و کار

آیا قصد دارید در کنار فعالیت های اداری خود، کسب و کار آزادی داشته باشید؟ آیا مایلید شرایط کسب و کار خود را بهبود بخشید؟ آیا قصد دارید در یک فعالیت اقتصادی سودآور سرمایه گذاری کنید؟ این وبلاگ تلاش می کند که مشاور امین شما باشد.

پاسخ به یک دوست ناشناس؛ تجارت با ایران


دوست عزیزی (به نام ناشناس) نظری برایم ارسال کرده اند به این شرح: «من ساکن ایران نیستم ولی خیلی علاقمندم بدونم چطور مبشه راه تجارت به سمت ایران بشناسم؛ شما میتونید تو این زمینه مشاوره بدید؟»


این یادداشت در واقع پاسخی به این دوست عزیز است:


1) بعضی از ایرانیان مقیم اروپا به ویژه دوستانی که قبلاً کسب و کاری در ایران داشتند و طی دو سه سال اخیر در اروپا ساکن شده اند علاقه مند هستند که ارتباطات شان با فضای کسب و کار در ایران را قطع نکنند؛ هم درآمدی داشته باشند، هم کمکی به رشد کشورشان بکنند و هم بهانه ای باشد برای رفت و آمدهای چند ماه یک بار به ایران. که از قضا تا کنون طرف مشاوره با دو تا از این دوستان بوده ام (یک نفر ساکن آلمان و دیگری ساکن اتریش) و در یک مورد هم فعالیت های مقدماتی انجام شده و منتظر برخی گشایش های حقوقی در روابط بین دو کشور هستیم.


2) هر نوع فعالیت تجاری بین اروپا و ایران در بدو امر جذاب و قابل بررسی هست و بسیار سودآور (چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ تکنولوژِی) به نظر می رسد؛ اما رقیب بسیار قدرتمندی به نام چین را نباید از نظر دور داشت. پس در مورد واردات کالاهایی که مشابه چینی دارند باید بسیار محتاط بود.


3) موارد زیر از مواردی هستند که امکان موفقیت بیشتری دارند:

  • گرفتن پروژه های مطالعاتی یا نرم افزاری در یک کشور اروپایی و انجام آنها توسط متخصصان ارزان قیمت ایرانی
  • معرفی و بازاریابی کالاهای با تکنولوژی بالای برندهای اروپایی
  • انجام فعالیت های مطالعاتی، پژوهشی و آموزشی در ایران و کشورهای هم جوار ایران، تحت لایسنس یک کشور اروپایی


به امید رونق و سربلندی  روزافزون ایران.

برترین خرد یا بزرگ ترین بی خردی؟

برترین خرد آن است که لذت بردن از زمان اکنون را والاترین هدف زندگی قرار دهیم؛ زیرا این تنها واقعیتی است که وجود دارد و مابقی چیزی نیست جز بازی های فکر. ولی می شود آن را بزرگ ترین بی خردی هم نامید؛ زیرا آنچه تنها برای یک لحظه هست و بعد همچون رؤیایی ناپدید می شود، هرگز به کوششی جانفرسا نمی ارزد.


کتاب درمان شوپنهاور - صفحه 123





برای شروع یک کسب و کار از کجا باید شروع کرد؟ (گام اول- بخش دوم)

قدم اول در شروع هر کسب و کار، شناخت و ارزیابی تواناییها، امکانات و علاقهمندیها خود شماست.

بخش اول از گام اول را این جا بخوانید:

http://businesscounselor.blogsky.com/1394/07/26/post-11/

بخش دوم از گام اول: امکانات

منظور از امکانات کلیه منابع(مادی و معنوی) مورد نیاز برای شروع کسب و کار است. این منابع می‌تواند شامل این موارد باشد:

1)      سرمایه برای خرید یا اجاره محل کسب

2)      سرمایه برای خرید یا اجاره ماشین‌آلات یا ابزارهای تخصصی

3)      سرمایه برای خرید مبلمان، قفسه، ویترین و سایر لوازم برای تجهیز محل کسب

4)      سرمایه برای خرید محصولات و کالاهای قابل عرضه یا مواد اولیه مصرفی

5)      پول نقد یا سرمایه در گردش

6)       نیروی انسانی مناسب

7)      پروانه کسب، اسناد ثبت شرکت یا سایر مجوزهای لازم

8)      اعتبار، حسن سابقه و ارتباطات مؤثر در حوزه کسب و کار

 

بر خلاف «توانایی‌ها» که در صورت وجود بخشی از آنها می‌توان به راه‌اندازی کسب و کار فکر کرد، در مورد امکانات وجود و در دسترس بودن تمام موارد هشت‌گانه ضروری و لازم است.

بحث در مورد علاقهمندیها بماند برای یادداشت بعدی.

 

درمان شوپنهاور

هر نفسی که فرو می بریم  مرگی را که مدام به ما دست اندازی می کند، پس می زند....  در نهایت این مرگ است که باید پیروز شود، زیرا از هنگام تولد بخشی از سرنوشت ما شده و فقط مدت کوتاهی پیش از بلعیدن طعمه اش، با آن بازی می کند. با این همه ما تا آن جا که ممکن است، با علاقه فراوان و دلواپسی زیاد، به زندگی ادامه می دهیم، همان جور تا آن جا که ممکن است، طولانی تر در یک حباب صابون می دمیم تا بزرگتر شود؛ گرچه با قطعیتی تمام می دانیم که خواهد ترکید.


کتاب درمان شوپنهاور - صفحه 15 - اثر اروین . د. یالوم



از امروز خواندن کتاب را شروع کردم.


امان از سیبی که نباید خورده می شد


یکی از همراهان وبلاگی (پردیس، http://mylovelyparadise.persianblog.ir/) در یادداشت اخیرشان پرسش ارزشمندی را مطرح کردهاند که به نظرم آمد خیلی بیش از حد یک نظر گذاشتن ارزش بررسی را دارد و این یادداشت را به یکی از پرسشهای مطرح شده در یادداشت ایشان به نام چالش ( /http://mylovelyparadise.persianblog.ir/post/1122 ) اختصاص دادهام.


چرا جامعه ایرانی دچار افول اخلاقی شده و دروغ و ریا و..عادی و بعضی ارزشها ضد ارزش شده ؟


این ادعا که «جامعه ایرانی دچار افول اخلاقی شده» ادعای بسیار بزرگی است که کلمه کلمه این عبارت نیاز به تعریف و توضیح دارد و من عجالتاً این ادعا را نه قبول دارم و نه تکذیب می‌کنم؛ اما در ارتباط با این بحث می‌توان به چرایی گسترش برخی عادات و رفتارهای ناپسند اخلاقی در جامعه امروز ایران پرداخت؛ به نظرم مهم‌ترین علت‌های چنین پدیده‌ای به شرح زیر است:


علت نخست) اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی / برآورند غلامان او درخت از بیخ

کشف اختلاسها و فسادهای بزرگ و اطلاعرسانی ناقص آن در جامعه سبب میشود که زشتی عمل غیراخلاقی کوچک و کم اهمیت به نظر برسد.


علت دوم) عامل دیگر این شرایط، تفاوت خردهفرهنگها در محیطهای مختلف نظیر خانه، مدرسه، دانشگاه، سازمان و ... است. جامعه امروز ایران در محیطهای مختلف خود دچار چندپارگی شده و افراد در محیطهای متفاوت رفتارهای متفاوتی دارند؛ به طور مثال در محیط دانشگاه یا سازمان به دلایل مختلف در مراسمی شرکت میکنند؛ اما در منزل از چنین رفتاری پرهیز میکنند یا اگر خود چنین نکنند، دست کم شاهد چنین دوگانگی (چندگانگی) هستند و این زمینه را برای توجیه رفتارهای غیرصادقانه در جاهایی که نیاز نیست را فراهم میکند.


علت سوم) ترس؛ ترس عامل اصلی بسیاری از رفتارهای غیراخلاقی امروز جامعه ماست. ترس از دوست داشته نشدن، ترس از از دست دادن شغل، ترس از اخراج از دانشگاه، ترس از شکست و .... در جامعه امروز خیلی از ماها میترسیم که خودمان باشیم و پیوسته تلاش میکنیم که نقش بازی کنیم یا خود واقعیمان را پنهان نگه داریم و این نقش بازی کردن یا پنهانکاری به ناچار با رفتارهای غیراخلاقی همراه شده و به تدریج به عادت تبدیل میشود.


علتهای دیگری هم میتوان برشمرد اما به نظر من، به نوعی زیرمجموعه همین سه علتاند و یا اهمیت کمتری نسبت به این سه مورد دارند. راهکار برونرفت از این شرایط نیز به نظرم ساده بودن است. این که خودمان باشیم. دست از مسابقه با دیگران برداریم و از بر ملا شدن باورها، خانواده، داراییها و خلاصه آن چه هستیم یا آنچه که داریم، نترسیم یا احساس شرمندگی نکنیم و متقابلن لازم است که ظرفیت جامعه نیز برای پذیرش باورها و خردهفرهنگهای مختلف نیز افزایش یابد. به نظرم این دو موضوع هیچ یک پیشنیاز دیگری نیست و هر دو بایستی به طور همزمان محقق شود تا جامعهمان جای بهتری برای زندگی کردن گردد.